مطالب طلایی

هرچی لازم داری رو از ما بخواهید

مطالب طلایی

هرچی لازم داری رو از ما بخواهید

برکه مرگ

برکه مرگ

جلد اول – فصل 2

برکه مرگ

بیرون جاده برکه ای دیدم و از انجایی که بدنم اب زیادی از دست داده بود ناخود اگاه به سمت اب رفتم اب کمی دور تر از جاده بود وبرای رسیدن بهش باید از گودال های مقابلم که خیلی عمیق بودند و ته ان ها معلوم نبود میگذشتم خاک زمین به علت رطوبت جنگل خیس و لیز بود و راه رفتن را دشوار میکرد.

مجبور بودم به خواطر خیسی زمین با احتیاط قدم بردارم تا سر نخورم از درختان اطراف برای گذشتن از چاله ها کمک گرفتم و خودمو به طرف دیگر رساندم گرچه هر ثانیه برایم طاقت فرسا شده بود ولی به مسیر ادامه دادم.

درصول مسیر برکه زیر درختان چمن های بلدی بودند و گذر از انها به قدری سخت تر از گذر از گودال بود رطوبت ایجاد شده بین درختان لباس هایم را خیس اب کرده بود.

بعد از کلی تلاش و زحمت خودمو به برکه رساندم برکه به طرز عجیبی زیبا بود و ابی بسیار زلال داشت بطوری که بدون دقت کردن ابی نمیدیدی و فقط هوا میدیدی بطری ابمو پر کردم و هنگام برگشت صدایی از پشت یکی از درختان توجهم رو به خود جلب کرد از ترس اینکه جاندار درنده ای باشد به پشت درخت پناه اوردم و از انجا دزدکی نگاه کردم.

پرنده بسیار باشکوهی دیدم که دمی مانند طاووس پایی مانند پای اسب یال دار و بدنی شبیه به بدن خرگوش و سری به زیبایی هدهد، همچنان که با ناز راه میرفت منو مجذوب خود کرده بود پرواز کرد و از بالا شیرجه ناگهانی به اب برکه زد و در ان شناور ماند و اب تنی رو اغاز کرد.

ادامه...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.