مطالب طلایی

هرچی لازم داری رو از ما بخواهید

مطالب طلایی

هرچی لازم داری رو از ما بخواهید

غار سلاطین

جلد اول …قسمت نوزدهم

غار سلاطین

جادوگر سیاه

فورد فکر میکرد که من مرده ام برای همین منو به سوی گودالی که در غار بود میبرد. چشمامو آرام باز کردم طرز قرار گرفتن من در آغوش فورد طوری بود که انگار متوجه باز بودن چشمان من نشود. درون غار خیلی زیبا بود و شعله های آتش که در مشعل قرار داشتند به غار روشنایی میبخشیدند ، در مرکز غار چیزی توجهمو جلب کرد گویی زیبا و آبی …

ادامه...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.