مطالب طلایی

هرچی لازم داری رو از ما بخواهید

مطالب طلایی

هرچی لازم داری رو از ما بخواهید

راهنما

قسمت پنجم-جلد اول

راهنما

پامو ول کرد بلند شدم جلو در یه صندلی چرمی بود، روش لم دادم و به گرگ نگاه کردم واقعا عجیب بود، عجیبتر اینکه منو نخورد و با من به مهربانی برخورد کرد،

به صورتش نگاه کردم. بهش زل زده بودم و تمام جزئیاتشو بخاطر میسپردم ، سرشو تکون داد و گفت :چته؟ دوست ندارم کسی بهم زل بزنه . ازش پرسیدم :تو جای زخمامو ترمیم دادی ؟ گفت :آره زخمات خیلی جدی بودند ، و احتمال مرگت زیاد بود .

ادامه...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.